مترجم آزاد

تحلیلی_اجتماعی

مترجم آزاد

تحلیلی_اجتماعی

اعتراضات زیرزمینی جنبش سبز در ایران!

منبع زاهدان پرس

"شیرین عبادی" در گفت‌وگو با ارگان رسمی سازمان جاسوسی ایالات متحده آمریکا، در پاسخ به این سوال که "چرا از اعتراضات خیابانی در ایران خبری نیست؟" گفته است: اعتراضات به صورت زیرزمینی در ایران ادامه دارد.

به گزارش شبکه ایران، "شیرین عبادی" در گفت‌وگو با ارگان رسمی سازمان جاسوسی ایالات متحده آمریکا، در پاسخ به این سوال که "چرا از اعتراضات خیابانی در ایران خبری نیست؟" گفته است: اعتراضات به صورت زیرزمینی در ایران ادامه دارد.

اورژانس پاسخگویی به شبهات راه‌اندازی شد

در نخستین روز از دهه فجر، سایت "برهان" به عنوان اولین پایگاه تحلیلی ـ تبیینی کشور راه‌اندازی شد.

 
برهان با سه رویکرد پاسخگویی به شبهات، تهاجم پیش‌‏دستانه به نقاط چالش ‏خیز مخالفین نظام و تبیین گفتمان انقلاب اسلامی آغاز به کار کرد.
 
دست اندر‌کاران برهان مقوله هم‌ افزایی نخبگان و تشکیل جبهه فکری‌-رسانه‌ای انقلاب را نیز از جمله اهدافی بیان کردند که این پایگاه بر آن تأکید داشته و با تشکیل شبکه‌‌ای از اساتید و نخبگان دنبال می‌کند.
 
ارائه پاسخ‌های صریح و مستدل، با ادبیات رسانه‌‌ای نیز از راهبردهای اساسی و مورد تأکید برهان عنوان شده است.

سایت برهان در حوزه تهاجمی و آفندی هم اهداف قابل توجهی را پیش‌بینی کرده که علاوه بر دفاع مستدل و به موقع از مواضع نظام، بتواند با طرح مسأله، جبهه مقابل را به واکنش وا دارد.

پایگاه برهان به یک سایت اکتفا نکرده و زیرساخت‌های گسترده‌ای را به منظور توزیع بهینه و حداکثری تولیدات خود فراهم کرده است.

این پایگاه اینترنتی را می توان از امروز در آدرس www.BORHAN.ir مشاهده کرد.

آنگاه که سنگ را بستند و سگ را واگذاشتند

شال و کلاه کرده بود، مادر گفته بود " اونجا که می ری هوا سرد است، خودت رو قشنگ بپوشون. نکنه که سرما بخوری، مگه من چندتا مهدی دارم".

یهو تصمیمش رو گرفته بود، می خواست هر چی زودتر بره و ادامه تحصیل بده. راضی نشده بود که همین جا واسته و تو دانشگاه خودشون درس بخونه. طفلکی خواهرش گوشه ای کز کرده بود. ناراحت بود. ناراحت بود از اینکه نمی تونه همراه داداش جونش به سفر فرنگ بره و باید همینجا بمونه. آخه خیلی سخت بود که خواهر و برادری که همه جا باهم همکاری داشتن یه دفعه از هم جدا بشن. بارها اصرار کرده بود که تحصیل حق منه، دوچرخه سواری هم. هر چی اصرار می کرد فایده ای نداشت، اون باید تو کشورشون می موند؛ مصلحت این بود.

مهدی کوچولو رفت. رفت تا توی فرنگ ادامه تحصیل بده. اوضاع لندن بهم ریخته بود. مرتب به مهدی کوچولو زنگ می زدن که " پسر ناز نکنه باز اونجا جوگیر بشی و با اغتشاشگرا همراهی کنی که اون دانشجوها نفهمن. اگه که اونا تو دانشگاه آزاد خودمون بودن می دونستیم چه جوری ادبشون کنیم که دیگه واسه شهریه ها اعترض نکنن و یه کاری می کردیم که نتونن نطق بکشن".

با این که رفته بود فرنگ، اما مهدی کوچولو از یه چیزی ناراحت بود. مدام فکرش مشغول بود. طفلکی از آب و دون افتاده بود. هروقت که با ایرانشون صحبت می کرد انگاری یه چیزی تو گلوش بود که نمی ذاشت حرفشو بزنه. تا اینکه یه روز بالاخره با اصرار زیاد بغضش ترکید و سفره دلشو باز کرد. گفت "یکی تو مملکتمون یه کار بد کرده، منم خیلی ناراحتم. همین جور که قطره های اشکش روی صورتش جاری بود گفت یه کاوه توی ایرانمون پیدا شده که به من گیرداده. می گه که من از پولای دانشگاهمون واسه اغتشاشات پارسال استفاده کردم، می گه من به اراذل و اوباش پول می دادم، می گه من اطلاعات مملکتمون رو به اجنبی ها می دادم، می گه که من توی بهینه سازی مصرف سوخت واسه خودم بهینه سازی کردم، می گه من و فائزه مون رو توی اغتشاشات دیده که با بروبچ دور آتیش نشسته بودیم و هیزم می ریختیم و خیلی حرفای بد دیگه. تازشم 500 صفحه سند هم واسه حرفاش پیدا کرده. اصلا من خیلی ناراحتم. وقتی که دیدن مهدی کوچولو اینقدر ناراحته بهش گفتن خب خوشگلکم تو که باید به این کارات افتخار کنی. تو که کار خوب کردی به حرف ما گوش دادی و وقتی دیدی موسوی مون رای نیاورد، فهمیدی تقلب شده و تو خیابونا ریختی. این کارای قشنگت نشون می ده که تو دیگه واسه خودت آقازاده ای شدی. تو که نباید ناراحت باشی". مهدی کوچولو که معلوم بود لجش دراومده پشت تلفن داد زد که "اگه که من این کارا رو کردم، این بی ادبا نباید بگن و همه جا جار بزنن. من برای رضای او کار کردم و دوست ندارم ریا بشه. یادتونه که اون قدیما هر کاری که می کردم، هیچ جا خبراش درز نمی کرد. اینا خیلی بد و بی ادبن، می خوان اجر کارمو از بین ببرن. اصلا حالا که این کاوه نامرد این کار رو کرده منم دیگه ایرانمون نمی یام. همین جا می مونم و ادامه تحصیل می دم و اینجا هم شاگرد اول می شم". حرفاش که تموم شد کلی بهش دلداری دادن و به خاطر کارهای بدون ریاش بهش آفرین و صدآفرین گفتن و بهش قول دادن که هرکاری که از دستشون برمیاد واسه این پسر خوشگل انجام بدن و همه ی آدمهای بد رو تنبیه کنن.

روزها می گذشت و مهدی کوچولو با اینکه ناراحت بود اما حاضر نبود درسش رو ول کنه و یه سر به خونوادش بزنه. تا اینکه یه روز بهش زنگ زدن و گفتن که "مهدی جون یه خبر خوش واست داریم". مهدی که سرش تو دفتر و کتاب بود و داشت مشق هایی رو که بهش گفته بودن رو می نوشت، همون طور که گوشی تلفن رو با شونش کنار گوشش نگه داشته بود گفت "خبر خوش؟! این کاوه نامرد که واسه ما جای خوشی نذاشته". همین جور که مهدی کوچولو داشت غرغر می کرد ناگهان از اونور تلفن حرفی زده شد که مهدی کوچولو یه دفعه سرمست از جا پرید و یه جیغ ناز کشید. اونقدر خوشحال شد که پاش خورد به لیوان نوشیدنیش و همش چپه شد روی مشقاش و تمام دفتر و حساب و کتابش کثیف شد. حالا اون دوباره مجبور بود که از نو مشق و حساب کنه. با اینکه کار خیلی خیلی سختی بود ولی مهدی کوچولو اونقدر خوشحال بود که حاضر بود تمام پول های دانشگاه آزادشون رو هم بشماره.

حالا بچه ها، اگه گفتین اون خبر خوشی که به مهدی کوچولو دادن چی بود؟

_ دادگاه برخلاف نظر هیئت منصفه مطبوعات رای خود را صادر کرد؛

6 ماه حبس و شلاق برای کاوه اشتهاردی، مدیر مسئول روزنامه ایران  

روایت حرمت‌شکنی عاشورای 88 و تندشدن شیب مرگ جریان فتنه

ا آغاز ماه محرم، در حالی که التهاب ناشی از اهانت به تصویر امام در مراسم 16 آذر هواداران موسوی، هنوز فروکش نکرده بود، ماهواره‌ها و سایت‌های اینترنتی حامی موسوی تاسوعا و عاشورا را هدف جدید فتنه‌گری معرفی کردند.

برای دانلود کلیپ عاشورای88 و یزیدیان جریان فتنه کلیک کنید.

با این حال، تبلیغات گسترده در روز تاسوعا جمعیتی موجب نشد بیش از 500 نفر در خیابان انقلاب جمع شوند و شعارهای انحرافی بدهند. برخورد قاطع نیروی انتظامی با این افراد در روز تاسوعا سبب شد تا برخی نهادهای مسئول پیش‌بینی کنند، روز عاشورا مشکل حاد امنیتی وجود نخواهد داشت. اما برگزاری مراسم روز عاشورا در تکیه ها، حسینیه‌ها و مساجد موجب شد تا از ساعات اولیه صبح روز 4 دی ماه 1388، برخی باقیمانده‌های جریان فتنه از فرصت پدید آمده استفاده کنند و در خیابان‌های مرکزی تهران، دست به اغتشاش و حرمت شکنی بزنند.

این افراد که به صورت سازماندهی شده بدون حمل هرگونه ادوات مخصوص عزاداران و دسته‌جات عزاداری، نمادهای سبز را حمل می‌کردند، به صورت سازماندهی شده از خیابان‌های اسکندری به سوی تقاطع خیابان توحید، میدان فردوسی به سمت میدان انقلاب، میدان امام حسین(ع)، پل چوبی، خیابان حافظ به سمت چهارراه کالج و چهارراه ولی‌عصر حرکت کردند و با اخلال در عبور و مرور عزاداران و مردمی که در حال تردد به سمت مجالس عزاداری بودند، شعارهای انحرافی سردادند.

فتنه‌گران، شعارهای "مرگ بر دیکتاتور" و "یا حسین میرحسین" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه" را در حالی که دست‌های خود را بالای سر گرفته و کف می‌زدند، تکرار می‌کردند. این افراد که به چوب، چماق و سنگ مسلح بودند، پس از هر درگیری با نیروهای انتظامی و متفرق شدن، به خیابان‌های فرعی هجوم می‌آوردند و به تخریب اموال عمومی بویژه شکستن شیشه‌ها می‌پرداختند. آشوبگران در تقاطع اسکندری- آزادی با کندن میله‌های خطوط ویژه اتوبوس‌های تندرو و قرار دادن آنها در وسط خیابان تلاش کردند تردد مردم را مختل کنند.

این افراد هر خودرویی را که گمان می‌کردند ارتباطی با نیروهای انتظامی و یا مردم مسلمان و عزادار دارد، با سنگ مورد حمله قرار می‌دادند. اغتشاشگران در تقاطع کریمخان- حافظ، دو خودروی پلیس را آتش زدند. این افراد همچنین در مسیرهای اصلی مانند خیابان انقلاب و خیابان کریمخان اقدام به آتش زدن سطل‌های زباله و قرار دادن آنها در وسط خیابان کردند، به‌طوری که دود ناشی از این اقدام برخی خیابان‌ها را فراگرفت.

در میدان ولی عصر نیز اغتشاشگران با آتش زدن کیوسک نیروی انتظامی و یک خودروی پلیس به پایکوبی مشغول شدند. در حاشیه میدان ولی‌عصر(عج) تهران پرچم‌های مقدس یا زهرا(س) و یا حسین(ع) توسط حرمت‌شکنان پاره و به آتش کشیده شد.

اما شدیدترین درگیری‌ها در زیرپل کالج، خیابان حافظ و چهارراه ولی عصر رخ داد. در این درگیری ها، اغتشاشگران جمعی از کادرهای نیروی انتظامی را به گروگان گرفتند و به‌شدت مضروب کردند. چند جوان عزادار با ظاهر متدین نیز مورد ضرب و جرح شدید این افراد قرار گرفتند و از سوی فتنه‌گران هتک حیثیت شدند. همچنین چند بانک و مغازه‌ی شخصی در زیر پل کالج به آتش کشیده شد. مرکز بسیج وزارت نفت را هم در خیابان حافظ آتش زدند.

حضور عزاداران حسینی

با نزدیک شدن به ظهر و انتشار خبر هتک حرمت روز عاشورا در هیأت‌های مذهبی و مساجد، عزاداران حسینی به خیابان‌های مرکزی تهران گسیل شدند. شمار قابل توجهی از مردم نیز در تقاطع انقلاب- فلسطین تجمع کردند. این افراد با سردادن شعارهای انقلابی از جمله «لبیک یا خامنه‌ای لبیک یا حسین است» و سینه‌زنی، اقدامات خرابکارانه اغتشاشگران را محکوم کردند. سعید حدادیان در جمع این افراد اقدام به مرثیه‌سرایی کرد.

همچنین بعد از اذان ظهر حوالی ساعت 14 با حضور گسترده نیروهای امنیتی و انتظامی، تعداد

زیادی از اغتشاشگران بازداشت شدند و نیروهای انتظامی کنترل اوضاع را در خیابان انقلاب در دست گرفتند و مردم با سردادن شعارهای انقلابی به طرف میدان فردوسی راهپیمایی کردند.

راهپیمایان شعارهای "الله اکبر خامنه‌ای رهبر"، "حزب فقط حزب‌الله، سیدعلی روح‌الله"، "منافق حیاکن عاشورا را رها کن" و "مرگ بر منافق"، "حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی"، "ماشاء‌الله حزب الله"، "مرگ بر منافق"، "این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده"، "وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد ارتش عالم نتواند که جوابم دهد" را سر می‌دادند. تعداد زیادی از بانوان عزادار حسینی(ع) نیز در خیابان حافظ به سمت تقاطع کالج راهپیمایی کردند.

راهپیمایان که پرچم‌های عزای حسینی و پرچم جمهوری اسلامی ایران را در دست داشتند، با سر دادن شعارهای انقلابی مانند "حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی" حرکت اغتشاشگران را محکوم کردند. همچنین گروه‌های مردمی با حرکت روی پل حافظ - جمهوری بر ضد اغتشاشگرانی که تعدادی از آنها در مسیر خیابان جمهوری بودند، شعار دادند. صدها موتور سوار نیز که پرچم‌های هیأت خود مرکب از "یاحسین"، "یا مهدی ادرکنی" و... را به دست گرفته بودند، به‌طور مستمر در خیابان انقلاب به گشت‌زنی پرداختند.

حدود ساعت 16، آرامش به خیابان‌های تهران بازگشت و نیروهای انتظامی در این خیابان‌ها مستقر شدند.

حمله به نمازگزاران

همچنین ظهر روز عاشورا، عده‌ای از فتنه‌گران طرفدار موسوی، با حضور در میدان جمهوری اسلامی و مشاهده برگزاری نماز ظهر عاشورا در هیأت رهپویان آل طاها، به عزاداران حسینی حاضر این هیأت هجوم آورده و به سمت آنها سنگ‌پراکنی کردند. این افراد که نمادهای سبزرنگ نیز با خود داشتند، تعدادی از نمازگزاران را نیز مورد ضرب و شتم قرار داده و با سنگ‌پراکنی به سوی "حجت‌الاسلام صالحان" امام جماعت این هیأت، وی را مجروح کردند. علاوه بر امام جماعت این هیأت، تعداد دیگری از عزاداران حسینی در این هیأت نیز به جهت سنگ‌پرانی و ضرب و شتم این افراد، مجروح شدند.

حجت‌الاسلام صالحان امام جماعت نماز میدان جمهوری اسلامی در این باره می‌گوید: این نماز حدود 12 سال سابقه دارد که در ضلع شمال شرقی میدان جمهوری اسلامی برگزار می‌شود و تقریباً بنیان نمازهای ظهر عاشورا در تهران و شهرستان‌ها را همین نماز گذاشته است.

افرادی که در این نماز شرکت می‌کنند دو قشر هستند، یک قشر افرادی که متعلق به هیأت (آل طاها) هستند و عده‌ای از مردم هم فقط برای اقامه این نماز در میدان جمهوری حضور پیدا می‌کنند.

آلات عزاداری

صالحان با بیان این که همیشه این نماز در فاصله میدان جمهوری و خیابان ارومیه برگزار می‌شود، تصریح کرد: بخاطر عملیات احداث مترو، دو سال است که این نماز در فاصله بین خیابان‌های ارومیه و شهید کلهر که دقیقاً یک چهارراه بعد از میدان آزادی است، برگزار می‌شود. با اطلاع رسانی‌هایی که شده بود، جمعیت خوبی حضور پیدا کرد، لذا هرسال بخاطر حضور جمعیت از ساعت 11:30 مقابل خیابان ارومیه بسته می‌شود، در همین حال در خیابان آزادی ساعت 11:15 تقاطع نواب، فتنه‌گران به حرکت درآمدند که شعارهای تندی می‌دادند و وقتی که سر چهارراه رسیدند، با نیروهای ناجا درگیر شدند. ساعت 11:40 این اغتشاشگران از بالا به خیابان نواب سرازیر شدند، به گونه‌ای که پشت صفوف نماز خانم‌ها رسیدند. اتفاقاً پشت صف خانم‌ها سطل زباله‌های قابل اشتعال که همواره ابزاری برای این جماعت است و شهرداری هم رسیدگی نمی‌کند، وجود داشت که عده‌ای که نمادهای سبز داشتند، قصد به آتش کشیدن آنها را داشتند که با ممانعت برخی از اعضای هیأت و بسیجی‌ها جلوگیری شد. اگر این سطل‌ها آتش می‌گرفت خانم‌هایی که نزدیک آنها بودند هم می‌سوختند اما زمانی که از آتش زدن سطل‌های زباله ناتوان شدند، ضلع غربی که شهرداری از یک هفته قبل کنده بود باعث شد که سنگ‌هایی در اختیار اغتشاشگران قرار گیرد و سنگ‌ها هم به گونه‌ای بود که حدود 10 متر را در اختیار آنها قرار داده بود تا سنگ پرانی کنند لذا موفق به این کار شدند. یکی از رفقای ما که خلبان ایران ایر است با همسر و فرزندش آمده بود که قصد داشت در برابر این جماعت بایستد ولی متأسفانه ایشان را دربرابر همسر و فرزندش کف خیابان خواباندند و به‌شدت وی را مجروح کردند، همچنین بینی یکی دیگر از افراد را شکستند و علی‌رغم این‌که دوستان از اصابت سنگ‌ها به‌بنده و مردم جلوگیری می‌کردند یکی از سنگ‌ها نیز به‌بنده خورد و من از ناحیه گوش و صورت به‌شدت زخمی شدم. با این وضعیت نماز اقامه شد.

قتل مشکوک خواهرزاده موسوی

یکی از اتفاقات قابل توجه روز عاشورا، کشته شدن علی موسوی خواهرزاده میرحسین موسوی بر اثر تیراندازی در خیابان آزادی بود. علی موسوی با سلاح‌هایی غیرسازمانی و به صورت نشانه دار مورد هدف قرار گرفته بود. شامگاه روز 4 دی فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ با صدور اطلاعیه‌ای توضیحاتی درباره وقایع روز عاشورا در تهران ارائه داد که محتوای آن حکایت از صحت اخبار مبنی بر قطعی بودن عملیات تیم‌های ترور در حادثه کشته‌شدن خواهرزاده میرحسین موسوی می‌کرد.

در این اطلاعیه آمده بود: در روز عاشورای حسینی فتنه‌گران با سوءاستفاده از خویشتن‌داری مأموران خدوم نیروی انتظامی و با برنامه‌ریزی قبلی و هدایت و فراخوان بیگانگان، اقدام به تحرکات ضدانقلابی، تخریب اموال دولتی، عمومی و شخصی، ضرب و شتم عزاداران حسینی و حمله به مأموران انتظامی کردند که با بررسی‌های صورت گرفته، وضعیت جان باختگان این حوادث برای آگاهی افکار عمومی به شرح زیر اعلام می‌شود:

آقای سید علی موسوی حبیبی بدون این‌که در صحنه اغتشاشات حضور داشته باشد، در یکی از خیابان‌های فرعی تهران (خیابان شادمان)، در حدود ساعت 12 الی 13 ‌ششم دی در حین حرکت، به دست سرنشینان یک دستگاه خودرو با سلاح گرم هدف ترور قرار گرفته که به علت تأخیر در انتقال به بیمارستان دچار خونریزی شدید شد و فوت کرد. تحقیقات گسترده برای شناسایی عنصر یا عناصر تروریست ادامه دارد. دو نفر با هویت معلوم در روز یاد شده در تقاطع خیابان‌های انقلاب و حافظ در جریان حمله و تهاجم با اشیای سخت به مأموران نیروی انتظامی زخمی شدند و پس از انتقال به بیمارستان جان باختند. یک نفر با هویت نامعلوم به علت سقوط از پل و دو نفر با هویت معلوم بر اثر برخورد خودرویی با آنان در تجمع اغتشاشگران جان باختند. تحقیقات درباره این موارد ادامه دارد. یک نفر با هویت نامعلوم در جریان اغتشاشات با ضربات کارد کشته شده است.

حضور فائزه هاشمی

چند روز بعد از روز عاشورا، تصاویری منتشر شد که نشان دهنده حضور فائزه هاشمی در اغتشاشات روز عاشورا بود. فائزه هاشمی هیچ گاه این تصاویر را تکذیب نکرد و فقط علیه رسانه‌های مخالفش فحاشی کرد.

باز هم آتش زدن عکس امام(ره) این بار در روز عاشورا

دو روز بعد دانشجویان واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد که محل تحصیل فائزه هاشمی است، در تجمع مقابل دفتر رئیس دانشگاه آزاد به عملکرد فائزه هاشمی و رئیس این واحد دانشگاه (عبدالله جاسبی) اعتراض کردند. این دانشجویان با حرکت از مقابل دانشکده علوم انسانی این دانشگاه به سمت محوطه اصلی دانشگاه، با سردادن شعارهایی علیه رئیس دانشگاه آزاد، به بی‌تفاوتی مسئولان دانشگاه آزاد نسبت به این ساختارشکنی‌ها اعتراض کردند.

این دانشجویان که شعار می‌دادند: «دانشگاه مخملی نمی‌خواهیم» و «جاسبی استعفا، استعفا» سپس با حرکت به سمت دفتر جاسبی در طبقه هفتم دانشکده علوم انسانی این دانشگاه، اقدام به برقراری یک تجمع آرام در دفتر جاسبی کردند. این درحالی بود که حراست دانشگاه نیز در این بین، پرچم‌های ایران را که در دست دانشجویان بود، ضبط کرد. دانشجویان دانشگاه آزاد در مقابل دفتر جاسبی شعار می‌دادند: "مفسد اقتصادی اعدام باید گردد؛ فائزه هاشمی اخراج باید گردد."

آغاز محکومیت‌ها

محکومیت حرمت شکنی روز عاشورا از عصر همان روز آغاز شد و این بار هم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پیشگام بود. در این بیانیه آمده بود: با خبر شده‌ایم که متأسفانه امروز، در روز عاشورا در حالی‌که ملت سوگوار بطور یکپارچه در مراسم عزاداری و روضه خوانی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شرکت داشته‌اند و بر سر و سینه می‌زدند، ‌عده‌ای ساختارشکن، با کف و سوت با حرمت‌شکنی عاشورای حسینی، به‌طور سازمان یافته و هماهنگ با سامانه‌های دروغ پردازی و شایعه پراکنی استکبار علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران علاوه بر تخریب اموال عمومی و اغتشاش، به قرآن، مساجد، حسینیه‌ها و تکیه‌ها، نذورات، عزاداران و مراسم حسینی اهانت و جسارت کرده‌اند و گستاخی را با شعار علیه باورها و ارزش‌های اسلامی و مقدسات مذهبی برای تحقق خواب‌های پریشان دشمنان اسلام و ایران، بیشتر کرده‌اند.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با تسلیت این حرمت شکنی بزرگ به ساحت مقدس ولی‌عصر(عج) و رهبر فرزانه و مراجع تقلید و کلیه حوزویان و دانشگاهیان با بصیرت و آحاد ملت اعلام می‌دارد امروز پاسخگویی به ندای هل من ناصر حسینی در استمرار آرمان امام راحل و شهدای والامرتبه اسلام و حفظ و حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و بصیرت در برابر فتنه گران و اطاعت از ولی فقیه واجب الاطاعه و رهبر حکیم و فرزانه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (دامت برکاته) که حجت شرعی و قانونی برای همه است، تجلی پیدا می‌کند. اطمینان داریم که خروش حسینی شما عاشورائیان و غیرت دینی و انقلابی ملت آگاه و حاضر در صحنه توطئه دشمنان اسلام و نظام اسلامی را چون گذشته خنثی خواهد کرد.

امت خداجو

علی رغم تمام هتاکی‌ها و بی‌حرمتی‌هایی که جریان طرفدار موسوی در روز عاشورا مرتکب شد، وی در بیانیه‌ای اغتشاشگران روز عاشورا را امتی خداجو خواند که به صحنه آمده‌اند و نشان دادند که شبکه‌های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خودجوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی‌مانند!

موسوی حامیانش را اینچنین توصیف کرد: عزاداران حسینی در این روز مقدس، حسین حسین گویان به صورت مسالمت‌آمیز و بدون شعارهای تند روانه میدان‌ها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند و این بار نیز چون دفعات گذشته با اعمال تحریک‌آمیز مواجه شدند، خشونت‌های غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمایان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز به‌روز پرده از چهره آنان و سران‌شان کنار زده می‌شود، فاجعه‌ای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست.

اما موسوی در انتهای بیانیه اش پیشنهاداتی را نیز مطرح کرد که دقت در محتوای این پیشنهادات که جهت خروج از بحران صورت می‌گرفت، نشان می‌داد که همان اظهارات هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه 26 تیر 88 است.

هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه وضعیت کشور را بحرانی خوانده و به ارائه راهکارهایی برای خروج از آن پرداخته بود و در این بیانیه هم موسوی تأکید می‌کند که تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. آزادی زندانیان که در حوادث بعد از انتخابات دستگیر شده بودند، استفاده از اصطلاح اعتماد‌سازی میان حاکمیت و مردم نیز از جمله محورهای مشترک اظهارات هاشمی رفسنجانی و بیانیه موسوی بود.

اما آنچنانکه خون سیدالشهدا(ع) در سال 61 هجری موجب بیداری امت اسلامی و جاری شدن خون تازه در رگ‌های اسلام شد، حرمت‌شکنی روز عاشورا نیز بصیرت ویژه‌ای در میان مردم در مورد اغراض اصلی فتنه‌گران ایجاد کرد و علاوه بر پدیدآمدن نفرت عمیق از فتنه‌گران ساختارشکن، خروش عظیم و تاریخی 9 دی، طومار آن‌ها را یک بار برای همیشه در هم پیچید.

یک سئوال؛؟!

حسین قدیانی

برهنه سینه می زنیم ……………………………………………………. ارباب مان کفن نداشت


آقای هاشمی، “لالایی خرافه گرایی” را که خودتان گفتید؟!

۱- هاشمی رفسنجانی (۲ ماه پیش): در ماه رمضان امسال معمولاً خواب امام را بعد از هنگام سحر، گاهی در حال سخنرانی، درس یا مانند وقتی که به محضرشان می‌رسیدیم، مشاهده می‌کردم و گاهی هم با علم به اینکه ایشان در حیات نیستند، خواب شان را می‌دیدم که این حالت دوم خیلی برایم تازگی دارد و در این ماه زیاد اتفاق افتاد. امام در یکی از این خواب ها به من گفت: با مردم بمان و در خواب دیگری گفتند: تو را همیشه کمک می کنم.

۲- هاشمی رفسنجانی (۲ روز پیش): لالایی خرافه گرایی، جامعه را در خواب غفلت فرو می برد.

***

جناب آقای هاشمی، با سلام. لقمان حکیم را پرسیدند؛ ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان. سال گذشته نامه ای سرگشاده نوشته شد که راقم بی ادب آن، نامه خود را با “سلام” شروع نکرد. من الان حضور ذهن ندارم، یعنی مصلحت را اینگونه تشخیص می دهم که حضور ذهن نداشته باشم، آن نامه را چه کسی نوشت. هر که بود، بی ادبی کرد و من، ادب از آن بی ادب می آموزم و با “سلام” نامه خود را به شما شروع می کنم. و اما شما زیاد برای ما خواب تعریف کرده اید. اگر اجازه دهید من به جای خواب خبر یک واقعیت، و یک حقیقت را به شما بدهم. بعید می دانم این خبر را شنیده باشید. سال گذشته در روز ۹ دی ملت عاشورایی ایران به خیابان ریختند و حماسه ای صد بار باشکوه تر از ۲۲ بهمن ۵۷ آفریدند. اصلی ترین شعار این حماسه اما هنوز به گوش شما نرسیده است. نرسیده است، و یا حضرتعالی اینگونه تشخیص داده اید مصلحت خود را که این شعار را نشنوید، من نمی دانم. فقط این را می دانم که اصلی ترین شعار حماسه ۹ دی توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی سانسور شد. این یعنی جنگ اداره های جمهوری اسلامی با اراده های انقلاب اسلامی! جنگ جالبی است؛ نه؟ بگذریم. اصلی ترین شعار یوم الله ۹ دی که من الان مخاطب آن شعار را حضور ذهن ندارم و یا تشخیص می دهم مصلحت خود را که حضور ذهن نداشته باشم، این بود: “تاجر ورشکسته، برگرد به باغ پسته”. من نمی دانم و یا نمی خواهم بدانم مردم که میزان رای ایشان و فریاد ایشان است، چه کسی را خطاب کرده بودند. شما شاید بدانید! و اما چند نکته با شما:

اول: زمان امام نه در خواب که در بیداری، یک مهدی هاشمی اعدام شد. زمان خامنه ای هم شک نکنید مهدی هاشمی دیگری دیر یا زود اعدام خواهد شد. شک نکنید. چون خامنه ای، خمینی دیگر است. نه در خواب که در بیداری… و چون شما زیاد خواب می بینید، من می خواهم خبر از رویای صادقه یک فرزند شهید بدهم که تا کنون نگفته بودمش جایی. در ایام فتنه روزی با دل شکسته از دست حضرتعالی خوابیدم. محرم سال گذشته بود. آن شب و در عالم رویا دیدم پدر شهیدم را که می گفت: غصه نخور. اینها به سزای اعمال شان خواهند رسید. به پدرم گفتم: چه کسانی؟ دقیق بگو. با دست جایی را نشان داد. سران فتنه آنجا بودند. از خاندان شما هم چند تایی آنجا بودند. آنجا جایی بود مثل آنچه که ما از جهنم شنیده ایم. آتش بود و آتش. شما خواب دیدید اما من رویای صادقه دیدم و دیدم که پدر شهیدم با همان لباس جبهه بود و می گفت: نگران نباش. ابالفضل هوای خامنه ای را دارد. ما اغلب با سیدالشهدا حشر و نشر داریم. سیدالشهدا زیاد خامنه ای را دعا می کند. ما شاهدیم. چه جواب تان است سخن پدر شهیدم را آقای هاشمی؟ هان؟! 

دوم: و اما چرا فرزند شما باید اعدام شود؟ به چند دلیل. من اما اصلا به دلایل سیاسی و اقتصادی کار ندارم. جرائم اخلاقی مهدی هاشمی برای اعدام این محارب فراری کاملا کافی است. اینکه حالا در فتنه ۸۸ چه کرد و با دانشگاه آزاد، جیبش یکی بود، پیشکش! و اما، اگر شما از من می پرسید جرائم اخلاقی مهدی هاشمی چه مواردی است؟ شما را ارجاع می دهم به پرونده های مفاسد اخلاقی که از فرزند حضرتعالی در وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی موجود است. به مصلحت شماست که چون بعضی خوبان که عدالت را با دست خودشان در مورد فرزندشان جاری کردند، مهدی هاشمی را با دست خودتان اعدام کنید. شما این کار را نکنید، شک نکنید دستگاه قضایی این کار را خواهد کرد و دستگاه قضایی حتم داشته باشد، اگر در این مورد قصور کند، ما انقلابی عمل خواهیم کرد.

سوم: من نمی خواهم شما را متهم به چیزی کنم اما به خمینی عده ای جام زهر دادند. این عده، هر که می خواهند باشند، در عالم خواب هم نمی توانند به خامنه ای جام زهر بدهند. غلطی بخواهند بکنند، زهر را ما نه در خواب که در بیداری به کام شان می ریزیم.

چهارم: و اما از خاندان شما این تنها مهدی هاشمی نیست که باید اعدام شود. آن دیگر فرزندتان؛ فائزه هم مفسد فی الارض است و باید اعدام شود. محارب در فقه تعریفی دارد، که از جمله مصادیقش این ۲ فرزند جنابعالی است. تا حدی شما فقه خوانده اید و می دانید چه می گویم. و اما تر، خانم عفت مرعشی هم باید محاکمه شود و حکمش عادلانه بخواهیم قضاوت کنیم، همان حکم مهدی و فائزه است. شما در این شک دارید؟ آیا قاتلین شهید حسین غلام کبیری ها جز به دستور خانم عفت مرعشی به خیابان ها ریختند؟! ما یک “آمر” داریم و یک “قاتل”. جرم آمر به قتل، از قاتل بسی سنگین تر است.

پنجم: بهتر است شما به جای خواب دیدن از یک سو، و از سوی دیگر بیم دادن جامعه از لالایی خرافه گرایی، واقعیت را ببینید. واقعیت این است که اگر بعثی ها توانستند در ۸ سال دفاع مقدس، گزندی به انقلاب اسلامی برسانند، بعضی ها هم می توانند خواب این گزند را ببینند.

***

ما را با شما کاش می شد جز این لحن سخن گفت اما شما خود این را از ما خواسته اید. ما تا الان هم به احترام “آقا”، حرمت شما را نگه داشته بودیم. از این پس خرافه خواب هایی که ببینید، همین گونه و با همین لحن تعبیر می شود. من یک بار هم گفتم: سران فتنه باید بروند و دست خامنه ای را بوس کنند. احترام امر این نائب امام زمان نبود، الان سران فتنه ۷ کفن پوسانده بودند. آری، با شما با همین لحن باید سخن گفت و الا دفعه بعد گامی به جلو برمی دارید و ادعا می کنید که: “ولایت پذیری ما خرافه گرایی است”. مگر نه؟!… این را هم پیش پیش به شما بگویم بد نیست؛ ولایت فقیه پذیری ما خرافه گرایی نیست. واقعیتی عاشورایی است. آخر خامنه ای بگوید ما را که فرضا؛ “بوس کنید دست سران فتنه را”، همین کار را با افتخار انجام خواهیم داد. فعلا اما مولای ما سران فتنه را میکروب سیاسی خوانده اند. عدالت در بهداشت، یعنی کشتن میکروب. مگر نه؟!  

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: محمدرضا نوری/ وبلاگ دست نوشته های یک خبرنگار

با تشکر از این دوست عزیز به خاطر تقدیم این عکس زیبا به قطعه ۲۶

حضرت گره گشا ………………………………………………………………… دختر شاه کربلا

***

اعتراف کنیم به نارسایی رسانه های مان، چه در فضای مکتوب و چه در فضای سایبر

همه ما یک پا “ضرغامی” هستیم: رسانه داریم اما نارسا

آنچه دیروز در دانشگاه تهران و سایر دانشگاه های ام القرا و نیز در دانشگاه های شهرهای دیگر اتفاق افتاد، چه بازتابی در رسانه های نوشتاری، مطبوعاتی، سایبری، سایت ها، خبرگزاری ها و حتی وبلاگ من و شما داشت؟ اینجا مخاطبم خودی ها هستند. دمی درنگ کنید که جنبش سبز چنین جمعیتی و اینچنین شکوهی می آفرید. چه می کردند رسانه های شان؟ امروز جلوی دکه های روزنامه فروشی اصلا ماتم نبرد! فکر می کردم بازتاب حماسه ای که دانشجویان در ۱۶ آذر عاشورایی آفریدند چه باشد! بهترین روزنامه ای که انعکاس داده بود این حضور را “کیهان” بود، که کمتر از یک هفتم صفحه نخست خود را خرج حماسه جنبش دانشجویی کرده بود! الباقی هم به خبری چند خطی اکتفا کردند و یا اصلا بهتر دیدند که این حضور را به روی مبارک نیاورند. روزنامه های دوم خردادی را نمی گویم ها! خودی ها را می گویم. سایت های خبری هم جز “رجانیوز” و یکی دو تای دیگر آنطور که باید و شاید پوشش ندادند حماسه ۱۶ آذر عاشورایی را. این از این و اما من و تو هم که خیر سرمان وبلاگ زده ایم برای همچین مواقعی که جبران کم کاری دیگر دوستان کنیم، یکی را می خواهیم که خودمان را هل بدهد! جز معدودی دوستان وبلاگ نویس، دیگران جملگی خواب بودند. ما همه یک پا “ضرغامی” هستیم! “ظفر” با ماست اما ”خبر” آن را بلد نیستیم در بوق کنیم. رسانه داریم اما نارسا. باز هم می گویم. دمی درنگ کنید که اگر جماعت مقابل همچین جمعیتی راه می انداخت، چه می کرد در رسانه هایش؟ و آن حضور فرضی تیتر یک چند روزنامه دوم خردادی می شد؟ و سایت های شان تا چند هفته خوراک به مخاطب و گرا به دشمن می دادند؟… و یکی هم به همین دلیل است که “آقا” می گوید؛ “این عمار”؟ اینجا سخنی دارم با دوستانی که وبلاگی دارند و با خودم. کاش دیشب هیئت نمی رفتیم و وبلاگ مان را با حاشیه و متن حماسه ۱۶ آذر عاشورایی در تمامی دانشگاه های ایران، به روز می کردیم. باورم هست ابی عبدالله در آن صورت بیشتر از ما راضی بود. گرچه هیئت خود مهمترین سنگر است، اما سنگر اصل کاری را اگر رها کنیم، و اگر کاری کنیم در خط مقدم گوگل، “علی” تنها بماند، حالا هی برای حسین، سینه بزن! دیشب، هیئت تو، سنگر تو، همین وبلاگت بود. سنگر را چرا خالی کردی و چرا ۱۶ آذر عاشورایی را در رسانه ای که داری، منعکس نکردی؟ اصلا برای چه و برای چه زمانی و چه کاری، وبلاگ زده ای؟ هان؟! من با خودم هم هستم ها!

مطلبی که منجر به فیلتر شد

نظر صاحب وبلاگ: ایشان در شماره ۴با اعتقاد به اینکه خواص بی بصیرت بدتر از سران فتنه اندِ بنده قبول ندارم چون بعضی ها کارهایی کردند که می شد از خیل بی بصیرت ها دانست اما سپس کار درست را انجام دادند و اشخاصی بودند که حتی نامشان را هم برده شود به سود فتنه گران است!

آقای آملی لاریجانی باید در شماره ۶ پاسخ گو باشد-در مورد شماره ۷ اگر آقای لاریجانی همچنین حرفی بزند تهمتی بس ناروا به رهبر عزیزم بسته چون (مقام عظمای ولایت در دیدار تشکلات دانشجویی فرمودند که بنده کسی نیستم که در مجالس خصوصی خلاف حرف در مجالس عمومی بزنم وهر کس این را بگوید تهمت زده وکار حرام انجام داده) و بهتر این است که غذائیه به قانون اساسی ملزم شود برای لبیک به حضرت آقا با یک کار نمی شود

به پیران مصلحت سنجی هیچ وفت روا نیست که اگر این باشد دشمن خوشحال است روا این است که شما در آن دنیا پیش پیامبر بزرگوار اسلام حرفی برای گفتن داشته باشید که رویتان را سفید کند وفکر نمی کنم رهبر مسلمین جهان  عقیده ای غیر از این داشته باشند در مورد منافق ومعاند تفاوتهاست که باید در گفتار رعایت کنیم! یا علی(ع)

برای بهتر متوجه شدن متن بالا ابتدا  ادامه مطلب را بخوانید سپس  صحبت عباس را!

قدیانی می نویسد:

ادامه مطلب ...

به کوچک ترین اهانت، پاسخ عاشورایی خواهیم داد

من کاری با بیانیه هیچ عمرسعد ملعونی ندارم. امسال اگر آشوبگران ولو در حد یک نفر، غلط زیادی کنند، ما ملت یعنی ما عزادران حسین علیه السلام، آشوبگر مزبور را نه تحویل دستگاه قضایی می دهیم و نه هیچ کجای دیگر. بر اساس خشمی که از حرمله داریم با آن آشوبگر برخورد خواهیم کرد و همان کاری خواهیم کرد که عباس بن علی علیه السلام ظهر عاشورا انجام داد. این یک و اما پاسخ دیگر ما به کوچکترین اهانتی در روز مقدس عاشورا این است؛ آن کاری که تا کنون قوه قضاییه با سران فتنه انجام نداده، ما در شب شام غریبان حسین علیه السلام با سران فتنه خواهیم کرد. الحمدالله همه هم آمار منزل این میکروب های سیاسی را داریم. این یک اتمام حجت است؛ با دشمن و دوست. کوچک ترین اهانتی به ساحت عاشورای عزیز به قیمت جان موسوی و کروبی و خاتمی تمام خواهد شد. این گوی و این میدان. فرق بزرگ ما با مختار این است؛ روز عاشورا کار حرامیان را یک سره خواهیم کرد. قبل از والسلام؛ ما که تن مان برای شلوغی برای ریختن خون حرامیان می خارد، بدبختی اینجاست؛ شما جگرش را ندارید… چرا؟… چون غلط کردید بیشمارید.

حسین قدیانی هم فیلتر شد، اما .ir سایتش بازه

حسین قدیانی.ir

ghadiany - حسین قدیانی

مرد خداجوی موسوی که سنگ پرتاب کرد، سر امام جماعت شکست. سر امام جماعت که شکست، قلب دخترکی که همین چند دقیقه پیش در تعزیه داشت، نقش رقیه را بازی می کرد، شکست. آشوبگر عاشورا که سوت کشید، قلب جانباز شیمیایی تیر کشید. آمده بود میدان جمهوری اسلامی تا نماز ظهر عاشورا بخواند. نشسته. از همان روی ویلچر. مقابل پایگاه مقداد که از همانجا عازم جبهه شده بود و امروز در سالگرد آشوب عاشورا، متهمین فرعی و اصلی پرونده فتنه ۸۸ دارند راست راست راه می روند و این چنین است که آلوده تر از هوای تهران، حال و هوای عدالت است. مونوکسید کربن، یعنی عدم محاکمه فائزه هاشمی. دود یعنی مهدی هاشمی. دی اکسید ازت یعنی آقازاده ها و ذرات معلق یعنی، همان که امروز ریه عدالت را این چنین آلوده کرده است… می خواستم در سالگرد آشوب عاشورا دل نوشتی بنویسم از همان یک صفحه ای های وطن امروز. آقایان قوه قضاییه اجازه ندادند. وقتی وبلاگم قطعه ۲۶ را که آنجا “بابایم خامنه ای بود” برمی دارند و فیلتر می کنند، یعنی که ننویس! یعنی که از نظر دستگاه قضایی، تو مجرمی. من که نفهمیدم به خاطر نوشته هایم راست به حج فرستاندم یا کج به دادگاه؟ مرا باش که چقدر زور زدم تا ثابت کنم حاکمیت در این نظام دوگانه نیست، اما از قرار اشتباه می کردم. گویا اداره های جمهوری اسلامی، تاب همه چیز و همه کس را دارند الا اراده های پولادین انقلاب اسلامی. یک بار نوشتم؛ ظاهرا از نظر بعضی ها سران فتنه اسی سگ دست و علی قالپاق و ممد تپل بودند. گویا دستگاه قضایی تاب نامه های سرگشاده خواص بی بصیرت و بیانیه های هتاکانه سران فتنه را دارد اما تاب از گل نازک تر گفتن به برادران لاریجانی را ندارد. با ماه در روزگار پس از فتنه عکس انداختن زیباست اما از آن زیباتر لااقل این است که وقت فتنه پرسه در مه نزنی. و من هنوز هم می گویم؛ یکی به نعل و یکی به میخ زدن خواص بی بصیرت از آنرو بود که فکر روزگار بعد از جمهوری اسلامی بودند و می خواستند در جمهوری اسلامی قلابی و نه انقلابی، پستی برای تکیه زدن و سمتی برای پز دادن داشته باشند. حال قوه محترم قضاییه به کدام دلیل وبلاگ قطعه ۲۶ را می بندند و به خاطر توهین وبلاگ فلان به امام عزیز و سایت بهمان به رهبر حکیم، کاری با این رسانه ها ندارد، لابد این را می رساند که از نظر دستگاه قضایی، خواص بی بصیرت منزلت و شانی بالاتر از همه حتی ولایت فقیه و مصادیق مبارک آن دارند. آیا جز این است؟ و اگر جز این نیست، این درد را به کجا باید برد؟ خداییش این همه در رسانه های خودی و غیر خودی علیه رئیس جمهور محبوب حرف زده می شود و توهین هایی روا می دارند که آدمی از بازگویی آن شرمش می شود اما ظاهرا نامه ای ولو صمیمی به بعضی ها در وبلاگی کوچک هم نمی توان نوشت. این برخورد ناعادلانه با وبلاگ قطعه ۲۶ تنها یکی از نمونه برخوردهای قوه قضایی با جوانانی است که رهبر انقلاب، “افسران جنگ نرم” خطاب شان کرد. چه بسیار که وبلاگ افسر جنگ نرمی را فیلتر کرده اند و مدیر وبلاگ، دستش به هیچ کجا هم بند نبوده. لابد در ۸ سال دفاع مقدس هم به همین شکل، بعضی ها از رزمندگان دفاع مقدس در نبرد با بعثی ها حمایت می کردند؟! و لابد متاثر از همین حمایت های خاص از خط مقدمی ها بود که امام جام زهر نوشید! عجبا! سایت بالاترین نتواست قطعه ۲۶ را هک کند اما قوه قضاییه توانست قطعه ۲۶ را فیلتر کند! راستی، ما به چه کسی داریم می جنگیم؟ بعثی ها یا بعضی ها که از پشت خنجر می زنند؟ و راستی تر که چگونه است، جذب حداکثری شامل حال متهمی چون فائزه هاشمی و عفت مرعشی می شود اما شامل حال وبلاگ افسران جنگ نرم نمی شود؟! آیا حداکثر وظیفه دستگاه قضایی در قبال کسانی که در خط مقدم گوگل، از “خامنه ای. دات. آی. آر” و با کمترین امکانات پاسداری کردند، بستن وبلاگ شان بی هیچ محکمه و دادگاهی است؟ آیا مهدی هاشمی هم و دیگر مجرمین هم در این دستگاه به همین شکل محاکمه می شوند؟ وا اسفا که بعد از فتنه، تیع دستگاه قضایی بیشتر گلوی بسیجیان را لمس کرده تا حرامیان را. وا اسفا! که یک روز “کیهان” را می خواهند، دگر روز “وطن امروز” را، روز بعد “ایران” را و روز دیگر، “جوان” را و حالا هم سایت “مشرق” را می بندند و به راحتی آب خوردن فیلتر می کنند. و متاسفانه وقتی وبلاگ قطعه ۲۶ را فیلتر می کنند، آنقدر شهامت ندارند که در صفحه بالا آمده، یک کلام بردارند بنویسند که؛ “این وبلاگ با حکم قضایی فیلتر شده است”. چطور ساعت یک و نیم نیمه شب نزدیک به شب عاشورا زنگش را می زنید، حکمش را هم لطفا بگذارید تا عموم بفمهند و ببینند که حق با “آوینی” بود؛ “در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها”. و اما وقتی در قوه قضاییه ای که مهدی و فائزه هاشمی محاکمه نمی شوند، افتخار می کنم برای من به عنوان کوچک ترین بسیجی این نبرد ۸ ماهه حکم جلب صادر می شود. خوشا به حالم؛ قوه قضاییه ای که کاری با زبان هتاک موسوی ندارد و به این کاری ندارد که او، امام را خطاکار و نظام را حکومت فرعونی خوانده، به راحتی آب خوردن زبان مرا در فضای سایبر می برد! القصه می نویسم چه شد تا همگان بدانند که ما حکومتی ها را چگونه برخورد می کند دستگاه قضایی. دیر وقت بود که شماره خصوصی افتاد روی موبایلم. از ۲ ی نیمه شب، نیم ساعت کم. که می توانست باشد و چه کاری می توانست داشته باشد؟ جواب دادم. گفت: حسین قدیانی؟ گفتم: بفرمایید. گفت: بی زحمت نامه ای که در وبلاگ تان خطاب به آقای آملی لاریجانی نوشته اید، بردارید. گفتم: شما؟ گفت: از دادستانی زنگ می زنم. گفتم: از کجا معلوم؟ گفت: حکم دارم. می خواهی برایت حکم را ایمیل کنم. گفتم: فعلا با این اوصاف، نامه را برنمی دارم تا فردا که با دوستانی امین مشورت کنم. گفت: من محترمانه به شما می گویم که به نفع تان است این نامه را بردارید و نمی خواهم چیزی بر دست شما (بخوانید دستبند) ببینم! گفتم: تا فردا حالا صبر کنید. گفت: اما شما فردا باید بیایی فلان جا. گفتم: حالا تا فردا. این مکالمه تمام شد و نیم ساعت بعد وبلاگ قطعه ۲۶ را فیلتر کردند و من چه خوش خیال، که فکر می کردم تا فردا مهلت دارم! نگو این مهدی هاشمی است که تا فردا و فرداها مهلت دارد، نه چون من یتیمی که بابایم خامنه ای است و مستاجر نیستم و خانه ام بیت رهبری است. و اما صبح آن روز، ۳ شماره خصوصی دیگر زنگ موبایلم را به صدا درآورد. بی هیچ احضاریه ای دادستان مرا خواسته بود. نرفتم و گفتم: احضاریه بدهید تا بیایم. من هم حقوق شهروندی دارم مثل آشوبگران عاشورا و مثل سران فتنه. و بعد نه به آن سوی خط که به دوستانم و با زبان طنز گفتم: این احضاریه باید خالی از اشکال حقوقی باشد و فی المثل نام پدرم را درست باید قید کنند که دست بر قضا پدر من هم مثل بعضی ها “علی اکبر” نیست و البته “اکبر” خالی هم نیست؛ “شهید اکبر قدیانی” است. قوه قضاییه باید این کلمه “شهید” را حتما در برگه حکم جلب و احضاریه درج کند و اما من زندان جمهوری اسلامی را هم جای مقدسی می دانم. تا حاکم “علی” است این فقط راهپیمایی های ما نیست که حکومتی است. زندان رفتن ما هم حکومتی است. این جان من و این حکم دستگاه قضایی، که با من هر چه کند، فقط یک چیز می گویم؛ بابای ماست خامنه ای. (دل نوشته ای ازحسین قدیانی) >>>این متن فردا در روزنامه وطن امروز کار می شود. >>>نوشته دیگری از حسین قدیانی فردا در کیهان کار می شود.

مطلب کار شده در کیهان: دلسوزی برای عروسکان فتنه شب باز

پیام تسلیت رهبر انقلاب به خانواده افراسیابی

 

پیام ی                      

«بانوی مکرمه و سرافراز حاجیه خانم عسگری

سلام علیکم

رحلت الگوی صبر و استقامت، همسر وفادارتان مرحوم حاج علی افراسیابی را به شما و بستگان گرامی‌ آن مرحوم صمیمانه تسلیت عرض می‌کنم. مجاهدت عاشقانه خانواده شهیدان افراسیابی که با فداکردن پنج شهید و تقدیم دو جانبازعشق و ارادت خود را به اسلام و انقلاب و پیروی خالصانه از ولایت فقیه عینیت بخشیده‌اند هرگز از خاطره مردم قدرشناس ایران اسلامی بالاخص شهر تهران فراموش نخواهد شد. درود و رحمت الهی بر شما و خانواده گرامیتان که سال‌های طولانی درد فراق و دوری از عزیزان خود را صبورانه تحمل نموده و با خدای شهیدان معامله کردید.

مرحوم مغفور حاج علی افراسیابی ، شهادت فرزندان عزیزش ابراهیم، اسماعیل، امیر، جواد و علیرضا و جانبازی دو فرزند دیگرش محسن و حبیب را استوارانه برجان خرید و الگوی مثال زندنی برای مردم قدرشناس و ولایتمدار ما شد و هم‌اکنون در جوار رحمت الهی میهمان حضرت حق و اولیاء شده است.

حاجیه خانم عسگری،دامن پاک و دل با ایمان شما پرورشگاه شهیدان وجانبازان پر افتخار افراسیابی بوده وصبر و استقامت شما یادآورشجاعت حضرت زینب کبری می‌باشد. غم از دست دادن همسر فداکارتان را تسلیت عرض نموده و موفقیت شما را از خداوند متعال آرزومندم.»

حاج علی محمد افراسیابی پدر پنج شهید بود که نخستین آنها «ابراهیم» سیزده ساله بود که در 21 بهمن 57 در جریان انقلاب به شهادت رسید.

«اسماعیل» دومین شهید و سومین پسر این خانواده شهیدپرور است که به عنوان خبرنگار در خبرگزاری جمهوری اسلامی مشغول بود و در عملیات فتح المبین در دشت عباس به جمع ملکوتیان پیوست. سومین شهید حاج «امیر» فرزند ارشد بود که در عملیات رمضان در منطقه کوشک به شهادت رسید.

شهید «حاج جواد» چهارمین شهید و فرزند نیز در عملیات والفجر4 به شهادت رسید.

«حاج علیرضا» دومین فرزند و آخرین شهید این خانواده پس از تحمل سالها مجروحیت ناشی از مصدومیت شیمیایی در سال 1372 به شهادت رسید.

1400بار از روی کلمه شهید باید بنویسیم تا هیچگاه یادمان نرود از کرانه کربلا تا بیکرانه عشق حسین(ع)، از ساحل فرات تا اروندرود و از نینوا تا شلمچه راه کوتاهی است، به اندازه یک قطره سرخ از خون شهید؛ و انقلابی‌ماندن و انقلابی‌زیستن ممکن و میسر نمی‌شود مگر با پذیرفتن فرهنگ شهادت ذیل التزام عملی شعورگرا به ولایت فقیه. زیست مومنانه بزرگمردی چون حاج علی محمد افراسیابی به ما آموخت که باید مانند شهدا زندگی کرد و پیوسته باید دل در گرو تحقق آرمان‌های امام عزیزمان(ره)، شهدای انقلاب و دفاع مقدس و مطالبات مقام معظم رهبری داشت و همواره باید قدردان و دستبوس خانواده شهدا و جانبازان باشیم؛ چراکه اگر خانواده این عزیزان «عزت و ایثارگری»، «مقاومت و خدمت»، «پایداری و فداکاری» و «بردباری» را نداشتند، قدر و قداست «از خود گذشتگی» و «جانبازی» در جامعه ما می‌شکست. باشد که روح بزرگ مرحوم افراسیابی قرین رحمت و مغفرت حضرت باری‌تعالی قرار گیرد

گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب

گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز

گرچه نیکان همگی بار سفر بربستن                    

 شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز

گر امام شهدا نیست کنون در برمان

خلف صالح و مظلوم علی هست هنوز

 

.