مترجم آزاد

تحلیلی_اجتماعی

مترجم آزاد

تحلیلی_اجتماعی

نقدی یر اصلاحات جدید طلبداری یا طلب اصلاحی >>> صلاح طلبی!

محمد سعید ذاکری- تحرکات جریان فتنه در طی دوساله اخیر که خود را از لایه درونی به نمود بیرونی تغییر فاز داده است اینک به سطحی از بروز یافتگی رسیده که تاکید دارد با استفاده از تمامی ظرفیت‌ها حتی از درون جامعه اصول‌گرایی برای پیش‌برد راهبرد خود بهره‌گیری نماید.


در این میان چندی پیش محمد خاتمی یکی از رئوس و مسببین اصلی فتنه ۸۸ در سخنانی که صاحبنظران از آن به عنوان پالس‌های وی برای فعالیت انتخاباتی مجلس نهم شورای اسلامی یاد می‌کنند با وقاحت تمام خواستار گذشت هر دو طرف! نسبت به از دست رفته‌ها شده و البته با گذاردن منت بر سر نظام، همزمان با تهدید حاکمیت اعلام داشته که اگر نظام، اصلاح طلبان – همان جریان فتنه – را تحمل نکند که در حاکمیت قرار گیرند باید منتظر طغیان، سرکشی و عصیان آنان باشد .البته منظور او این است که در اینصورت هم حتما مقصر اصلی نظام جمهوری اسلامی است!

اگر سخنان خاتمی[ممد سورس] با سخنان اخیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و بازتاب بیرونی این‌دو اظهار نظر به ویژه در بین ضد انقلاب بررسی شود نتیجه‌ای جز تقسیم کاری جدید در میان این جماعت برای افزایش سطح تنش‌نمایی‌ها و انتقال آن به سطوحی از حاکمیت حاصل نخواهد شد.به علاوه آنکه برخی اشتراکات رفتاری و گفتمانی میان این جماعت و فرقه متصف به وصف انحرافی بیش از پیش از هماهنگی‌ها در این راستا را خبر می‌دهد.از سوی دیگر برپایه برخی اخبار مبنی بر تهیه و تدوین راهبرد جدید از سوی جریان فتنه برای استفاده از برخی اختلافات درون اصولگرایان و تحت تاثیر قرار دادن فضای اصولگرایی در کشور ، به فراموش سپردن حرکت‌های هرمی و در دستور کار قرار دادن حرکت‌های سلولی توسط این جماعت، شنیده می‌شود هشداری است که باید از سوی دلسوزان نظام دنبال شود.

اما ادعای مردم‌گرایی فتنه‌گران در حالیست که حقیقت آن است که در طول قریب سی و سه سال گذشته بخصوص در مدت زمان زعامت رهبری معظم انقلاب بر نظام اسلامی – به خاطر گذشت زمان بحرانی جنگ و اقتضائات آن – نظام اسلامی در حد اعلی ظرفیت پذیرش فعالیت گروه‌های مختلف سیاسی و برقراری آزادی سیاسی و رسانه‌ای، اجرایی، سعه صدر در برخورد با خطاها و اشتباهات و پذیرش آرای مختلف آنان در درون حاکمیت را به منصه ظهور رسانده و اساسا هیچ منتقد منصف داخلی یا خارجی را نمی‌‌توان یافت که این سطح از منش و بزرگواری سیاسی نظام اسلامی در برخورد با آراء مختلف را منکر شده و یا آنرا به چالش بکشد.


این سطح از تحمل تا بدانجا به پیش رفت که عده‌ای از جماعت موسوم به اصلاحات با نشان دادن بی‌ظرفیتی و قدر ناشناسی خود نسبت به انقلاب اسلامی، مجری طرح‌های براندازانه دشمن در داخل شده و مو به مو آنها را پیاده سازی می‌کردند. حتی به هنگامیکه در برخی اوقات، دشمن با بی‌تدبیری زاویه‌ای را هدف می‌گرفت که در داخل به هدف ننشسته و منحرف می‌شد آنان گرای اصلی را به دشمن ارائه کرده و جهت دشمنی او با مردم را “اصلاح ” می‌کردند. در این حال نیز نظام اسلامی که می‌توانست به راحتی بساط جماعت جاده صاف کن دشمن را برچیند، با بزرگواری و مدارا به بارور شدن بلوغ سیاسی و شناخت عمومی مردم نسبت به اهداف پشت پرده این افراد و جریانات اهتمام ورزید و بحرانی که آنان در صدد شعله ور شدنش بودند را مدیریت کرد.


این جماعت نه یکبار که چند ده بار علنا و رسما قصد خود مبنی بر کودتا و براندازی نظام اسلامی را علنی کرده و مواجهه خود با انقلاب و نظام را به میدان کشاندند که از جمله می‌توان به طراحی قتل‌های زنجیره‌ای سال ۷۷ ،طرح کودتای تیرماه سال ۷۸، تحصن در مجلس ششم، خروج از حاکمیت و استعفای نمادین از مجلس شورای اسلامی دوره ششم، تحمیل جام زهر ۲ به رهبری معظم انقلاب اسلامی و طراحی و اجرای فتنه سال ۸۸ اشاره نمود.


اینها همگی در حالی صورت گرفت که نظام اسلامی پس از ارتکاب یکی از آنها می‌توانست آنقدر با ایشان سخت و خشن برخورد کرده که دیگر تا سالیان سال جرات حضور در میان مردم را نیز نکنند اما تدبیر نظام در تحمل، سعه صدر و کرامت نسبت به آنان حتی به جایی رسید که آنان یکی پس از دیگری سناریوهای دیگر خود علیه حاکمیت و مردم را نیز اجرایی ساختند.

اساسا چه کرامت و بزرگواری بالاتر از این که نظام اسلامی محمد خاتمی که حلقه اول سناریوی دشمن در داخل بوده را ۸ سال تحمل کرد؟ چه سعه صدر و تحملی برتر از آن که نظام اسلامی حتی پس از شکست کودتای سال ۷۸ که از سوی محمد خاتمی رییس جمهور وقت حمایت می‌شد، اجازه داد تا بار دیگر در صحنه رقابت انتخاباتی با سایر کاندیداهای نظام به رقابت بپردازد؟ چه صبری والاتر از این که وقتی خاتمی و اعوان و انصار او اینهمه خسارت و زیان به کشور وارد آوردند اما باز هم نظام ظرفیت سیاسی بالای خود را نشان داده و اجازه حضور آنان در انتخابات مختلف از جمله ریاست جمهوری نهم و دهم و مجلس هشتم در یک فضای رقابتی باز را به ایشان اعطا کرد. چه تدبیر و سماحتی ورای این که علی رغم آنکه دو تن از ثبت‌نام کنندگان جریان فتنه از فیلتر قانونی شورای نگهبان در سال ۸۴ اجازه عبور نیافتند، حکم حکومتی رهبری انقلاب اسلامی برای نشان دادن بلوغ سیاسی نظام اسلامی آنان را به وسط رقابت‌های انتخاباتی کشاند؟


بنابراین منت گذاردن امروزی خاتمی بر سر نظام اسلامی بیش از آنکه قدر و منزلت نظام را تضعیف نماید گواهی بر فقدان اولیه‌های شعور سیاسی برای چنین فردی تلقی می‌شود.

اما سخنان رسوای خاتمی مهر تایید دیگری بر پتانسیل عصیانگری و شورش خواهی جریان منتسب به وی است.او ناخودآگاه بر این واقعیت امضا نهاده که جریان آشوب طلب فتنه به هر تقدیر قصد بر هم زدن فضای کشور را داشته و قصد او از حضور در انتخابات نیز همچنانکه بارها به اثبات رسانده قصد خیر نبوده است.
محمد خاتمی تاکید کرده که تصاحب قدرت از سوی چنین جریانی اصل و هدف بوده و این جریان با هر شیوه ممکن در صدد بدست آوردن قدرت و از آن خود کردن حاکمیت بوده است.
این سخن تایید دیگری بر آن است که اگر جریان آشوب طلب و فرصت خواه فتنه راههای آرام برای تصاحب قدرت – و یا به دیگر عبارت راه کرنش و تعظیم نظام در برابر باج‌خواهی‌ها آنان- را در پیش خود نبیند چهره خود را علنی ساخته و از راههای غیر مسالمت آمیز در صدد فشار به حاکمیت بر خواهد آمد. البته حداقل خاتمی بایستی خوب دریافته باشد که نظام اسلامی آن هنگام که وی در صدر قدرت بود و با تمامی توان سعی در دوگانه‌سازی حاکمیت داشته و می‌خواست استحاله از درون را پیاده کند به تلاش‌ها و گروکشی‌های امثال وی توجهی نشد و به راحتی هر چه تمام‌تر بساط فتنه‌جویی آنان را از کشور برچید. حال که اقتدار نظام کاملا به رخ امثال وی کشیده شده چنین اظهاراتی که بوی تهدید از آن به مشام می‌رسد، مثل معروف پشه و درخت تنومند چنار را به اذهان متبادر می‌سازد.
نکته آن است که خاتمی که حتما به نمایندگی از جمعی از اصحاب فتنه به میان صحنه آمده البته باید به چند سئوال اساسی نیز پاسخ دهد؛ شبهه آنجاست که خاتمی و دوستانش علیرغم آنکه بیشترین شعار قانون‌گرایی را در جامعه سردادند، بیشترین عصیانگری‌ها را نیز نسبت به قانون صورت دادند. نمونه برتر و اعلای او و هم قطارانش شورش آنان علیه قانون ، حکم منطق و عقل در جریان انتخاب سال ۸۸ بود. برخلاف آنکه محمد خاتمی و دیگر سران و اصحاب فتنه میدانستند که مرجع رسمی برگزاری و نظارت بر انتخابات در کشور وزارت کشور و شورای نگهبان است، به دروغ و با درخواستی زیاده خواهانه و ناشی از روحیه اشرافیت گری نخبه گانی می‌خواستند تا قانون را به زیر پا نهاده و حرف خود که هیچ دلیل منطقی و عقلی نیز برای اثبات آن نتوانستند اقامه نمایند را حاکم سازند.

این در حالی بود که هم خاتمی و هم سایر سران و مدیران صحنه گردان فتنه، در ابتدای ورود به صحنه رقابت انتخاباتی بر اساس همین قانون وارد صحنه شده، تایید صلاحیت شده و مراحل ورود به رقابت را مهیا ساخته بودند. آنان حتی امضای خود را در پای همین قانون نهاده و سوگند به اجرای همین قانون خورده بودند .سئوال اما این است که اگر به فرض محال در انتخابات پیش رو مردم اجازه حضور دوباره فتنه‌گران در صحنه را برای ایشان فراهم آورند و باز هم آنان در صحنه از مردم تو دهنی خورده و شکست را تجربه کنند، بار دیگر به عصیانگری علیه قانون دست زده و به قول امروز خاتمی، تندروی آنان عیان خواهد شد؟

آیا دوباره بر خلاف قانون، آنان در صورت شکست -که قطعی هم می‌نماید- مردم هوادار خود را با فریب و دروغ به وسط خیابان‌ها کشانده و نیات براندازانه خود را تکرار خواهند کرد؟

در این بین علیرغم آنکه خاتمی و سایر سران فتنه همواره ادعای مردم گرایی داشته‌اند، تاریخ به اثبات رسانده که بیشترین شورش‌ها و عصیانگری‌های این جریان علاوه بر هتک حرمت نظام، به سمت مردم بوده و شورش عمیق آنان بر جمهوریت نظام، سابقه دیرینه و متواتر داشته است. به طوری که شورشی که علیه جمهوریت و قاطبه مردم در فتنه سال ۸۸ بروز یافت تنها نمونه این پرخاشگری سیاسی و بی جنبگی سیاسی آنان نبوده است.

جریان فتنه به خوبی به اثبات رسانده آن جایی که مردم حرف او را نپذیرند، همین مردم شایسته تندترین و سخیف‌ترین القاب و عناوین بوده و حتی از حقوق ابتدایی نظیر حق رای و زندگی در سایه نظام نیز نمی‌بایست برخوردار باشند؛ القابی بی‌نظیر لشگر قابلمه بدست‌ها، ایستادن مردم در صف مرگ موش مجانی، دلفین‌های آوازه خوان و … تنها نمونه‌هایی از این جسارت‌ها به مردم است.مردمی که تنها گناهشان گفتن “نه ” به این جماعت بوده است. هم از اینروست که اینان در سال ۸۲ در صدد برآمدند تا مردم را از حق رای خود در نظام مردم سالاری دینی محروم ساخته و انتخابات مجلس هفتم را تعطیل نمایند.

پیش از این نیز اینان طرح مادام‌العمری ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی را ارائه نموده و می‌خواستند تا ابدالدهر حضور خود در قدرت را بدین وسیله تضمین کرده و مردم را از حقوق خود محروم سازند. سئوال اما این است که این جماعت با این سابقه تاریک با چه رویی دوباره در صدد ورود به صحنه رقابت شده و آیا این وازدگان از مردم در صددند تا بار دیگر خوی عصیانگری خود نسبت به جمهوری مردم را عیان سازند؟
چه تضمینی عینی وجود دارد که در صورت عدم رای آوری بار دیگر، آنان منکر همه ساختارها نشده، احترام مردم را نگاه داشته و نسبت به حق انتخاب آنان تعظیم نمایند؟
جریان موسوم به اصلاحات که در حقیقت همان جریان فتنه است در ۸ سال دوران حضور خود در حاکمیت بارها در صدد بود تا نظام اسلامی را با استعفا، تحصن و امثالهم تحت فشار قرار دهد.
جریان موسوم به اصلاحات تا جایی به پیش رفت که بحث انسداد سیاسی، بن بست در حاکمیت، خروج از حاکمیت، استعفای از مجلس ششم و تحصن در صحن مجلس را کلید زد. ادعای آنان این بود که نظام به بن بست رسیده و دیگر نمی‌توان در درون ساختار نظام، اصلاحات – یا همان طرح براندازی – را به پیش برد.
از سوی دیگر این جماعت در صدد بوده تا به مردم این پیام را به دروغ ابلاغ نماید که دل بسته به پست و مقام نبوده و به محض آنکه مشاهده کرده که کار براندازی به پیش نمی‌رود، حاضر است از حاکمیت دست بشوید. سئوال اما اینجاست که چه تحول عمده‌ای در همان حاکمیت از سال ۸۲ تاکنون رخ داده که اینان که آنروز طرح خروج از حاکمیت را مطرح ساختند، اینک برای ورود دوباره به حاکمیت اینچنین نقشه می‌کشند؟ آیا ساختار به بن بست رسیده قبلی – بر طبق ادعای مضخک آنان – اصلاح شده و یا دیروز نیز همچون امروز در صدد کلاه گذاشتن بر سر مردم و فریب افکار عمومی بوده‌اند؟ اینان که خود را طالب قدرت نمی دانستند چه اتفاقی رخ داده که اینک برای رسیدن به همان قدرتی که از آن استعفا کردند، چنین سر و دست می‌شکنند؟

خاتمی باید بداند که ملت توبه او و اطرافیانش را همچون توبه گرگ می‌شمرند و راهی برای بازگشت آنان به قدرت، تصاحب و چپاول اموال مردم و ادامه فسادهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنان مفتوح نخواهند کرد؛ فریب کاری آنان دیگر رنگی در میان مردم ندارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد