مترجم آزاد

تحلیلی_اجتماعی

مترجم آزاد

تحلیلی_اجتماعی

فکر نمی کردم الاغ طلحه ضد گلوله باشد!

شهاب حسینی، لیلا حاتمی، حامد بهداد... نه! اینها سوپراستار هم که باشند هیچ کدام شان لیاقت رفتن روی سن در مراسم اهدای جوایز را ندارند

هیات داوران جشنواره فیلم فجر باید سیمرغ را بدهد به شیخ بی سواد به خاطر بازی خوردن از دشمن در فیلم «کودتای مخملین» و به خاطر بازی منحصر به فردش در نقش ملانصرالمایکل الدین.                                  

شیخ باید جایزه اش را از مهاجرانی بگیرد. به صفارهرندی به خاطر ولایتمداری باید جایزه داد و به خاتمی به خاطر تربیت همچین وزیر ارشادی! وزیر بی آبروی خاتمی دیروز می گفت:من انگلیسی نیستم. راست می گوید؛ مهاجرانی انگلیسی نیست اما انگلیس را حتی بیشتر از سر الکس فرگوسن اسکاتلندی دوست دارد و امام، هم بسیجی بود و هم بسیجی ها را دوست داشت و اینها می خواهند سر به تن بسیج نباشد. اتفاقا آن زمانی که امام گفت من بر دست و بازوی شما بسیجیان بوسه می زنم، نه همت بود و نه باکری؛ یکی در خیبر به شهادت رسیده بود و دیگری در بدر. من در جنگ تحمیلی نبودم اما در جنگ نرم، جمل را به چشم خود دیدم؛ اتفاقا آن خانم هم بود که نشسته بود روی کوهان شتری که ضدگلوله بود و داشت با سایت «قطام نیوز» مصاحبه می کرد و به مردم می گفت:بریزید در خیابان های کوفه و علی را تنها بگذارید.                                                                                               احترام عایشه را باید نگه داشت؛ آری اما به قیمت تنها شدن علی؟به این قیمت که خلیفهًْ الله، زلف آه را به سینه چاه گره بزند؟به قیمت اَینَ عمار؟! اگر احترام نزدیکان پیامبر واجب است پس چرا به صورت زهرای بتول سیلی زدند و اغیار، پهلویش را شکستند بین در و دیوار؟! جالب است؛ آنهایی که «پیامبر» را ابتر می خواندند، نگران توهین به همسر رسول خدا شده اند! مگر خدیجه همسر پیغمبر نبود؟                                                                                        

امروز یکی برایم کامنت گذاشته بود که به سران فتنه نگویید طلحه. چشم! از این به بعد فارسی را پاس می داریم و زین پس به جای واژه غریب و نامانوس «زبیر»می گوییم «کمیل» و معاویه را امیر المومنین خطاب می کنیم و حق را می دهیم به باطل و در گودی قتلگاه با شمر همکاری می کنیم. آقای «گل آقا»! خدایت رحمت کند؛ نوشتی «خاتمی» و همان خاتمی خوانده شد ولی ما در 9 دی نوشتیم «محاکمه» اما خوانده شد «مناظره». نوشتیم «گوشمالی» اما خوانده شد«ماستمالی». نوشتیم «ولایت» اما خوانده شد «حکمیت». نوشتیم«ابن عباس» اما خوانده شد«ابوموسی». نوشتیم «کربلا» اما خوانده شد «کوفه». نوشتیم «بین الحرمین» اما خوانده شد «بینابین». نوشتیم «اقتدار» اما خوانده شد «اعتدال». نوشتیم «دادگری» اما خوانده شد «میانجیگری». اصلا آقای آملی لاریجانی! چطور است به جای سران فتنه، مرا بازداشت کنید! بزنید؛ این گردن من.                                                                                

بهانه هم دارید. من به همه این حضرات توهین کرده ام. من برای شتر آن خانم پِهن هم بار نکردم.  من احترام الاغ طلحه را نگه نداشتم. فکر نمی کردم این زبان بسته، ضدگلوله باشد! نیروی انتظامی باید روی کله من یک دایره بکشد و از مردم بخواهد مرا شناسایی کنند و تحویل کلانتری بدهند. اصلا یک کلیک کنید روی ملت در 9 دی، بعد با فتوشاپ روی سر تک تک شان دایره بکشید. آری! یحتمل، فتنه کار من بود.                                                                           

مقصر من بودم؛ با جورج سوروس من مذاکره کردم. من تهمت تقلب زدم. عاشورا کار من بود. نامه سرگشاده را من نوشتم. اعتراف می کنم! موسوی را بازداشت نکنید. به خاتمی از گل نازک تر نگویید؛ ناراحت می شود.                                                                             

حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی که استوانه نظام است. موسوی خوئینی ها که انقلابی است. صانعی که... است. آن یکی که در پاریس با امام بوده. این یکی که در نجف با امام بوده. آن دیگری که در ترکیه با امام بوده. دیگری در هواپیما با امام بوده، آن یکی پای پلکان بوده، اون در بیمارستان غش کرده. این یکی هم که انقلاب ارث پدرش است. شیخ هم که کلا تعطیل است! با این حساب سران فتنه، من بودم و سردبیر «وطن امروز» و اسی سگ دست و اصغر قالپاق و شیخ رشیدالدین وطواط! . . . آره بابا، بیایید همه با هم بخندیم و از زندگی در کنار شیخ اصلاحات لذت ببریم! شیخ تپل ترین اپوزیسیونی است که یک نظام می تواند داشته باشد. وانگهی، مگر ما چند روز زنده ایم که حالا بخواهیم این زمان اندک را به دعوا سپری کنیم. حق با سهراب بود که می گفت: آب را گل نکنید. آقاسی اشتباه کرد که گفت: شیعه باید آب ها را گل کند. آقاسی تندرو بود و به جای «شیعه نامه» باید نامه می نوشت خطاب به حسین بن علی و حضرت را دعوت می کرد به کوفه و بعد می زد زیر بیعتش. همین شیخ، بعد از 7 ماه فتنه، رئیس جمهور را گفته قبول دارد. حالا یک مقدار هم این ور کوتاه بیاید؛ همه چیز درست می شود. کلاه شرعی هم برایش درست می کنیم؛ مگر «علی» نگفت لذتی که در عفو هست در انتقام نیست.                                                             

امام هم خدا رحمتش کند؛ تکیه کلامش این بود:«وحدت کلمه». بله ما لنگ همین بودیم که آقای شیخ، بر قانونی بودن دولت صحه بگذارد که گذاشت. الان باید از خر شیطان عدالت آمد پایین. تا تنور آشتی گرم است باید «نان حکمیت» را چسباند. الان دیگر تندروی جواب نمی دهد. شلوغ نکن.                                                                                    

صدایش را در نیاور! هیس! خفه شو عدالت. بتمرگ سر جایت. الان وحدت گرفته خوابیده، سر و صدا کنی بیدار می شود. گوشت با من هست؟! شتر دیدی، ندیدی! حتی شتر عایشه را. شتر را ول کن. بیایید همه با هم گاو باشیم و روی سرمان شاخ داشته باشد و خودمان را بزنیم به نفهمی! روی پیشانی ما نوشته خر؟ آقای شیخ از همه جا بی خبر؟! حیف محافظانی که مجبورند به جای انقلاب از تو محافظت کنند. ما آدمیم و دیدیم که همجنس بازها، بهایی ها، رقاصه ها و دلقک ها، پشت نامه های تو که البته یکی دیگر برایت می نوشت، زبان باز کردند و به ریش انقلاب خندیدند! اگر امام هم بود جرأت داشتی غائله بر پا کنی؟100 سال سیاه می خواستم دولت را قبول نکنی. مشکل تو احمدی نژاد نیست، سادگی توست که مفت، امام را به شهرام فروختی. نامه ای که امام به تو داد وصیتنامه اش بود و تو حنجره ات را به ثمن بخس فروختی به فریاد نااهلان و نامحرمان و دربست اجاره دادی گلویت را به عدو و دشمن هر چه فریاد داشت از حلقوم تو نثار انقلاب مظلوم ما کرد. حالا ما باید احترام تو را نگه داریم.                                                                                                      

احترام موسوی را. احترام خاتمی را. اوجب واجبات، این روزها حفظ نظام نیست، حفظ احترام سران فتنه (حفظهم الله)است. تنها یکجا جایز است که نماز را بشکنیم؛ وقت میانجیگری. راستی، اسلام کی گفت

«ان اکرمکم عندالله آشتیکم»؟! من در این جنگ نرم، احادیث جعلی زیاد دیدم و همچنین آدم های جعلی و خط امام جعلی و شهدای جعلی و خواص جعلی و قرآن جعلی و قانون اساسی جعلی و همت جعلی و باکری جعلی.                                                                               

شتر جمل,  اما خودش بود؛ شتر کلا زیاد عمر می کند، بویژه که شتر جمل علاوه بر بیمه عمر، بیمه «شخص» ثالث هم دارد و صاحب شتر چون عمرش به دنیا نبود و مرده بود، نقشش را داد یکی دیگر بازی کند. جناب بازیگر! شترسواری دولا دولا نمی شود، حتی در جنگ جمل. آن کس که خربزه می خورد باید پای لرزش بنشیند. به ما چه که شما به هدف تان نرسیدید؟ دستی که شما برای آشتی به سوی ما دراز کرده اید، ابراز پشیمانی تان نیست. اظهار شکست تان است و اذعان به اینکه:«فعلا عجالتا با ما کاری نداشته باشید و موقتا آشتی، تا فتنه بعدی، انتقام همین شکست را هم از شما بگیریم». آری برادران سابق! شما متهمید. شاکی شما احمدی نژاد نیست، اصل نظام است. شاکی شما دولت نیست، ملت است. شما همه تلاش تان را کردید اما چون پای «شتر محاسبات» تان لنگ بود، «جمل»، پا نگرفت. شما درباره میزان مظلومیت ولایت دچار اشتباه شدید.                                                          

مظلومیتش را دیدید اما محبوبیتش را ندیدید. اعتدالش را دیدید ولی اقتدارش را ندیدید. من اما همه شما را دیدم و مثل رهبرم دیدم این صف آرایی ها را. دیدم این اردوکشی را. دیدم که بر علیه اصل ولایت فقیه لشکر کشیده بودید.                                                                         

دیدم که شما بازیگر نقش طلحه بودید، در سریال سیدعلی. نه! ما شما را با طلحه مقایسه نمی کنیم، این شما هستید که نقش طلحه را بازی می کنید. مشکل از خودتان است. سابقه تان خوب است؛ مثل طلحه. دنیا را دوست دارید؛ مثل طلحه. تحمل عدل را ندارید؛ مثل طلحه. به سهم خود قانع نیستید؛ مثل طلحه. از علی خسته شده اید؛ مثل طلحه. از گذشته تان سوءاستفاده می کنید؛ مثل طلحه. آقایان! شما بین تان دعواست که کدام تان نقش طلحه را بازی کند، آن وقت انتظار دارید به شما بگوییم مالک. شما مالک اشتر علی نیستید. مالک اُشتر جمل اید. شما همه کارهایتان شبیه ناکثین است و هندوانه را به شرط چاقو، انقلاب را به شرط دنیا، جمهوری اسلامی را به شرط سهم خواهی و ولایت را به شرط بی عدالتی قبول دارید. ناکثین جاه طلب بودند و منبر علی را بیشتر از خود علی دوست داشتند. شما همه تان می خواهید رهبر شوید. خودمانیم؛ وای اگر کروبی حکم جهادم دهد ارتش دشمن دوروزه فتح می کند تهران را! باور کنید در انتخابات تقلب شده. کدام آدم عاقلی رای خود را می دهد به شیخ؟ باور کنید خود شیخ هم به آرای باطله رای داده است! ناکثین رانت خوار بودند و «کارگزار تبعیض» و از «ذوالفقار علی»، بیشتر از معاویه می ترسیدند. ناموس ناکثین، جیب شان است و عدالت جایی در قاموس کارگزاران ندارد. تعارف که نداریم؛ نقطه ضعف ناکثین، دنیا و نقطه قوت شان سوابق دیروزشان است. خاتمی اما برای این انقلاب یک سیلی هم نخورده. ناکثین اما قاعده بر این است که نان گذشته شان را می خورند و به این هم راضی نیستند. دنیا اگر برای مومنین، «سجن» است برای ناکثین اتفاقا جای دنج و باصفایی است. دین ناکثین در شناسنامه، اسلام است و در اصل «دینهم دنانیرهم». ناکثین بیشترین سابقه دوستی را با علی داشتند ولی نخستین جنگ را همین دوستان علیه علی راه انداختند که در آن نقش زن ها و البته مردان باحجاب چشمگیر بود. «دنیاخواهی ناکثین» زودتر از «عداوت قاسطین» و «بلاهت مارقین»، آنها را به جنگ با علی فرستاد. گفت:«حب الدنیا راس کل خطیئه». این صف آرایی ها علیه ولایت ریشه در دنیا دوستی حضرات دارد. طلحه بین دوراهی علی و دنیا، [چون دومی از اولی مهمتره!]دومی را انتخاب کرد و کروبی بین شهرام و امام، اولی را. امروز اما بازیگران نقش طلحه و زبیر زیرک تر شده اند و حتی المقدور سعی شان بر این است که راه علی و دنیا از یک مسیر بگذرد. در این وسط مهم ترین مانع، عدالت است؛ عمل به مر قانون. رابطه علی و عدالت، مثل رابطه ناکثین است با ثروت. نه علی می تواند از اجرای عدالت بگذرد و نه ناکثین یارای شان است که پول و ثروت را رها کنند. فتنه اخیر باورم هست آنقدرها هم سیاسی نبود و ریشه در انتخابات نداشت. این فتنه کاملا اقتصادی بود و ریشه اش به جیب آقایان و دست درازشان به بیت المال برمی گشت. انتخابات البته نقش کاتالیزور را بازی کرد و مناظره، جنگ جمل را جلو انداخت. آقایان! من از حلقوم بی عارتان شنیدم شعارهای تان را.                                                                                     کدام تان بود که می گفت از همان اول هم ولایت فقیه را قبول نداشتم؟! زمان امام زبان تان لال بود و اینک روی خمینی را دور دیده و به حرف آمده اید. 12 بهمن بروید در پستوهای تان تا چشم خمینی به چشم شما نیفتد. شما خوشی زیر دل تان زده است و بعد از امام، زیادی احساس آزادی کرده اید. آری، خامنه ای مقصر است! شما, اما نشناختید ما را. بریدن خود را از انقلاب به حساب ما نوشتید و فکر کردید علی تنهاست.                                                       

مشکل شما دولت نبود، ولایت بود. احمدی نژاد این وسط بهانه بود تا شما از خامنه ای انتقام بگیرید. لطفا این همه به «آقا» نامه ننویسید که:« بله راستش ما از همان اول شما را قبول داشتیم، الان هم قبول داریم ولی نسبت به احمدی نژاد موضع منفی داریم». بعد از انتخابات کدام ناسزای شما علیه احمدی نژاد بود؟ مخاطب کدام نامه تان رئیس جمهور بود؟ کدام توهین را به دولت کردید؟... هر چه فریاد داشتید به جای آمریکا کشیدید بر سر ولایت فقیه و رژیم سفاک پهلوی را عادل تر از نظام مظلوم جمهوری اسلامی خواندید. نوک پیکان فتنه شما وصیتنامه آسمانی ها را هدف گرفته بود. یک شهید بیاورید که در وصیتنامه اش ننوشته باشد ولایت فقیه را، امام را، انقلاب را تنها نگذارید. من وصیتنامه همت و باکری را از بهرم.                                     

شما اما آرمان شهدا را نشانه گرفته بودید. طرف کینه تان، سینه پر از سکینه ولایت بود. اما راستی یک سوال:«بای ذنب فتنه؟» فتنه از قتل بدتر است; ﴿ الفتنه اشد من القتل﴾. به کدامین گناه، علیه جمهوری اسلامی تاختید؟ به کدامین گناه، جانشین روح الله را هدف قرار دادید؟ الان پولی که اوباما خرج شما می کند، از بودجه ایران بیشتر شده است و فرقه سبز با مالیات مردم آمریکا دارد ارتزاق می کند. مدعی شما ملت آمریکاست نه دولت احمدی نژاد. اوباما از گلوی مردم آمریکا می برد و خرج VOA می کند. مدعی شما ملت های محرومند که چشم شان به جمهوری اسلامی است. مدعی شما حزب الله لبنان است. مدعی شما حماس است که با دست بسته، دل شکسته، چشمان به خون نشسته و پای خسته، حماسه آفرید. بای ذنب فتنه؟من می دانم: بزرگ ترین گناه رهبر این است که نامش «علی» است. حساسیت روی این نام بالاست. دشمن همیشه روی این اسم حساس بوده است. کینه ها دارد از نام علی. عقده ها دارد از «ناد علی». ناد علی برای شما «مظهرالعجایب» نیست، بهانه ای است برای عقده گشایی. سید علی» این روزها را می دید که در آن جلسه خبرگان، بعد از ارتحال امام به اعتراض بلند شد. رازی بود در آن اعتراض. شما لایق این رهبر نیستید، لیاقت تان همان آقای قائم مقام بود. لایق این رهبر, ملت است که از همه شما با بصیرت تر است. لیاقت شما همان منتظری بود. آری، علی این روزها را می دید؛ شما مو می دیدید و علی پیچش مو. پیچیدگی فتنه امروز را. همیشه کار علی بعد از محمد سخت تر بوده است. طرف علی، ابوسفیان نیست. «طلحه الخیر» است. طرف علی، آمریکا نیست. نخست وزیر امام است. کاش رهبری را قبول نمی کردی. لیاقت اینها همان منتظری است.

« جنگ آخرالزمانی ما, نه با  آمریکا, که با اسلام آمریکایی است.» شهیدآوینی                                                                                                    

چرا بار انقلاب، تنها باید روی دوش تو باشد؟ اینها دروغ می گویند؛ عاشق تو نیستند. چشم طمع بسته اند به صندلی تو. و وقتی می گویند فصل الخطاب تو هستی، از روی احترام نیست. منظورشان این است که می خواستی رهبری را قبول نکنی. حالا خودت حلش کن!  کوتاه بیا مرد. ای جوانمرد! سهم شان را بده. چراغ بیت المال را جلوی ناکثین خاموش نکن. حضرت آقا! کاش کوتاه می آمدی. شیخ الان رهبر بود به جای انرژی هسته ای، مثل زمان فتحعلی شاه از انرژی اسب بخار برق می گرفت! گناه تو این است که نامت علی است و مثل مرد پای آرای 40 میلیونی ما ایستادی. تو داری هزینه دفاع از رای ما را می دهی.  ما برایت کدام هزینه را دادیم؟ ای جانباز انقلاب! چه سخت است حفاظت از بیرق انقلاب با یک دست؛ می دانم. سخت و دشوار است علمداری با یک دست؛ می دانم. ابالفضل علمدار! مراقب مولای ما باش. ما امام مان را به دستان تو سپرده ایم. از علقمه روزگار، ای آموزگار ادب! جرعه ای آب برای ما بیاور. ما از کودکان حسین تشنه تریم. نمی شنوی ندای العطش ما را: «رحم الله عمی العباس... کان نافذ البصیرهًْ... »

حسین قدیانی

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:04 ب.ظ http://hatef61.blogfa.com

عرض سلام و درود بر اخوی گرام
دانشجوی مبارز خط امام و رهبری
عجب دکلی زدی رفیقَ‌تعجب کردمَ بابا شما حرفه ای هستید و ما نمی دونستیم
از درساتون عقب نیفتید
چاکریم
یا علی ممد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد